فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین فروردین ، غزل حافظ شماره 166
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد ، زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد آن همه ناز و تنعم که خزان مي فرمود ، عاقبت در قدم باد بهار آخر شد شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل ، نخوت باد دي و شوکت خار آخر شد صبح اميد که بد معتکف پرده غيب ، گو برون آي که کار شب تار آخر شد آن پريشاني شب هاي دراز و غم دل ، همه در سايه گيسوي نگار آخر شد باورم نيست ز بدعهدي ايام هنوز ، قصه غصه که در دولت يار آخر شد ساقيا لطف نمودي قدحت پرمي باد ، که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
در شمار ار چه نياورد کسي حافظ را
،
شکر کان محنت بي حد و شمار آخر شد
تعبیر:
دوران نحوست و غم، سپری می شود و خورشید بخت و اقبال تو به زودی طلوع می کند. صبر و استقامت کلید پیروزی است. به خداوند ایمان داشته باش تا قوی تر و نیرومندتر باشی.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین اردیبهشت ، غزل حافظ شماره 278
شراب تلخ مي خواهم که مردافکن بود زورش ، که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسايش ، مذاق حرص و آز اي دل بشو از تلخ و از شورش بياور مي که نتوان شد ز مکر آسمان ايمن ، به لعب زهره چنگي و مريخ سلحشورش کمند صيد بهرامي بيفکن جام جم بردار ، که من پيمودم اين صحرا نه بهرام است و نه گورش بيا تا در مي صافيت راز دهر بنمايم ، به شرط آن که ننمايي به کج طبعان دل کورش نظر کردن به درويشان منافي بزرگي نيست ، سليمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروي جانان نمي پيچد سر از حافظ
،
وليکن خنده مي آيد بدين بازوي بي زورش
تعبیر:
از فرصتی که داری استفاده کن وگرنه کسی دیگر از این فرصت سود می برد. به زیردستان خود هم توجه کن. اگر در عین مفام و ثروت، به زیردستان محبت کردی مردی. دامی برایت گسترده اند.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین خرداد ، غزل حافظ شماره 322
خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم ، به صورت تو نگاري نديدم و نشنيدم اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم ، به گرد سرو خرامان قامتت نرسيدم اميد در شب زلفت به روز عمر نبستم ، طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم به شوق چشمه نوشت چه قطره ها که فشاندم ، ز لعل باده فروشت چه عشوه ها که خريدم ز غمزه بر دل ريشم چه تير ها که گشادي ، ز غصه بر سر کويت چه بارها که کشيدم ز کوي يار بيار اي نسيم صبح غباري ، که بوي خون دل ريش از آن تراب شنيدم گناه چشم سياه تو بود و گردن دلخواه ، که من چو آهوي وحشي ز آدمي برميدم چو غنچه بر سرم از کوي او گذشت نسيمي ، که پرده بر دل خونين به بوي او بدريدم
به خاک پاي تو سوگند و نور ديده حافظ
،
که بي رخ تو فروغ از چراغ ديده نديدم
تعبیر:
راه رسیدن به هدف، دشوار است اما غیر ممکن نیست. اگر از مشکلات نترسی و ناامید نشوی، به هدف خود می رسی. در این راه به خداوند توکل کن تا آرامش داشته باشی.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین تیر ، غزل حافظ شماره 166
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد ، زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد آن همه ناز و تنعم که خزان مي فرمود ، عاقبت در قدم باد بهار آخر شد شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل ، نخوت باد دي و شوکت خار آخر شد صبح اميد که بد معتکف پرده غيب ، گو برون آي که کار شب تار آخر شد آن پريشاني شب هاي دراز و غم دل ، همه در سايه گيسوي نگار آخر شد باورم نيست ز بدعهدي ايام هنوز ، قصه غصه که در دولت يار آخر شد ساقيا لطف نمودي قدحت پرمي باد ، که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
در شمار ار چه نياورد کسي حافظ را
،
شکر کان محنت بي حد و شمار آخر شد
تعبیر:
دوران نحوست و غم، سپری می شود و خورشید بخت و اقبال تو به زودی طلوع می کند. صبر و استقامت کلید پیروزی است. به خداوند ایمان داشته باش تا قوی تر و نیرومندتر باشی.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین مرداد ، غزل حافظ شماره 213
گوهر مخزن اسرار همان است که بود ، حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان زمره ارباب امانت باشند ، لاجرم چشم گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح ، بوي زلف تو همان مونس جان است که بود طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد ، همچنان در عمل معدن و کان است که بود کشته غمزه خود را به زيارت درياب ، زان که بيچاره همان دل نگران است که بود رنگ خون دل ما را که نهان مي داري ، همچنان در لب لعل تو عيان است که بود زلف هندوي تو گفتم که دگر ره نزند ، سال ها رفت و بدان سيرت و سان است که بود
حافظا بازنما قصه خونابه چشم
،
که بر اين چشمه همان آب روان است که بود
تعبیر:
اگر بدون فکر و اندیشه به کاری که داری ادامه بدهی، نتیجه ای جز شکست نخواهی برد. گمان نکن که راه رسیدن به مقصود دشوار است. هیچ مشکلی وجود ندارد که آسان نشود. عقل و اندیشه را راهنمای خود قرار ده.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین شهریور ، غزل حافظ شماره 182
حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند ، محرمي کو که فرستم به تو پيغامي چند ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد ، هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند چون مي از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب ، فرصت عيش نگه دار و بزن جامي چند قند آميخته با گل نه علاج دل ماست ، بوسه اي چند برآميز به دشنامي چند زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر ، تا خرابت نکند صحبت بدنامي چند عيب مي جمله چو گفتي هنرش نيز بگو ، نفي حکمت مکن از بهر دل عامي چند اي گدايان خرابات خدا يار شماست ، چشم انعام مداريد ز انعامي چند پير ميخانه چه خوش گفت به دردي کش خويش ، که مگو حال دل سوخته با خامي چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
،
کامگارا نظري کن سوي ناکامي چند
تعبیر:
زمان را بیهوده از دست نده. فرصتها را غنیمت بدان و بیهوده به دنبال عیبجویی نباش. کمی اراده داشته باش و با دیگران مشورت کن تا بهتر بتوانی تصمیم بگیری.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین مهر ، غزل حافظ شماره 169
ياري اندر کس نمي بينيم ياران را چه شد ، دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست ، خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد کس نمي گويد که ياري داشت حق دوستي ، حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد لعلي از کان مروت برنيامد سال هاست ، تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار ، مهرباني کي سر آمد شهرياران را چه شد گوي توفيق و کرامت در ميان افکنده اند ، کس به ميدان در نمي آيد سواران را چه شد صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغي برنخاست ، عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد زهره سازي خوش نمي سازد مگر عودش بسوخت ، کس ندارد ذوق مستي ميگساران را چه شد
حافظ اسرار الهي کس نمي داند خموش
،
از که مي پرسي که دور روزگاران را چه شد
تعبیر:
با غم و غصه، هیچ کاری درست نمی شود. همچنین با دست روی دست گذاشتن چیزی جز اتلاف و هدر دادن وقت بدست نمی آید. نا امیدی آفتی بزرگ است. آن را از خود دور کن و به خود متکی باش و اراده ای محکم داشته باش.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین آبان ، غزل حافظ شماره 454
ز کوي يار مي آيد نسيم باد نوروزي ، از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي چو گل گر خرده اي داري خدا را صرف عشرت کن ، که قارون را غلط ها داد سوداي زراندوزي ز جام گل دگر بلبل چنان مست مي لعل است ، که زد بر چرخ فيروزه صفير تخت فيروزي به صحرا رو که از دامن غبار غم بيفشاني ، به گلزار آي کز بلبل غزل گفتن بياموزي چو امکان خلود اي دل در اين فيروزه ايوان نيست ، مجال عيش فرصت دان به فيروزي و بهروزي طريق کام بخشي چيست ترک کام خود کردن ، کلاه سروري آن است کز اين ترک بردوزي سخن در پرده مي گويم چو گل از غنچه بيرون آي ، که بيش از پنج روزي نيست حکم مير نوروزي ندانم نوحه قمري به طرف جويباران چيست ، مگر او نيز همچون من غمي دارد شبانروزي مي اي دارم چو جان صافي و صوفي مي کند عيبش ، خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد روزي جدا شد يار شيرينت کنون تنها نشين اي شمع ، که حکم آسمان اين است اگر سازي و گر سوزي به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم ، بيا ساقي که جاهل را هنيتر مي رسد روزي مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي نوش ، که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزي نه حافظ مي کند تنها دعاي خواجه تورانشاه ، ز مدح آصفي خواهد جهان عيدي و نوروزي
جنابش پارسايان راست محراب دل و ديده
،
جبينش صبح خيزان راست روز فتح و فيروزي
تعبیر:
فکر دنیا و ظواهر و زیبایی آن را رها کن و خوش باش. غم و اندوه را دور بینداز و به آنچه داری قناعت کن. قناعت بزرگترین ثروت انسان است. اگر فعلاً دچار شکست و ناکامی شده ای ناراحت و ناامید نباش. روزگار فراز و نشیب بسیار دارد. پایان شب نا امیدی، صبح پیروزی است. فرصت ها را غنیمت بدان و از آن به نفع خود استفاده کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین آذر ، غزل حافظ شماره 442
به جان او که گرم دسترس به جان بودي ، کمينه پيشکش بندگانش آن بودي بگفتمي که بها چيست خاک پايش را ، اگر حيات گران مايه جاودان بودي به بندگي قدش سرو معترف گشتي ، گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودي به خواب نيز نمي بينمش چه جاي وصال ، چو اين نبود و نديديم باري آن بودي اگر دلم نشدي پايبند طره او ، کي اش قرار در اين تيره خاکدان بودي به رخ چو مهر فلک بي نظير آفاق است ، به دل دريغ که يک ذره مهربان بودي درآمدي ز درم کاشکي چو لمعه نور ، که بر دو ديده ما حکم او روان بودي
ز پرده ناله حافظ برون کي افتادي
،
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودي
تعبیر:
از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را داشته باش و چشم بصیرت داشته باش و سره را از ناسره تشخیص بده. همه ی عوامل برای اینکه به مقصود برسی فراهم است. شک و تردید را از خود دور کن و تصمیمی جدی بگیر.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین دی ، غزل حافظ شماره 414
گلبن عيش مي دمد ساقي گلعذار کو ، باد بهار مي وزد باده خوشگوار کو هر گل نو ز گلرخي ياد همي کند ولي ، گوش سخن شنو کجا ديده اعتبار کو مجلس بزم عيش را غاليه مراد نيست ، اي دم صبح خوش نفس نافه زلف يار کو حسن فروشي گلم نيست تحمل اي صبا ، دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو شمع سحرگهي اگر لاف ز عارض تو زد ، خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو گفت مگر ز لعل من بوسه نداري آرزو ، مردم از اين هوس ولي قدرت و اختيار کو
حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است
،
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو
تعبیر:
راه پیشرفت و ترقی برای تو باز است. فقط باید جرأت داشته باشی و اراده ای محکم. بهتر است به پند و اندرز بزرگان و دوستان گوش فرا دهی. به امید خدا، به آرزوی خود خواهی رسید.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین بهمن ، غزل حافظ شماره 338
من دوستدار روي خوش و موي دلکشم ، مدهوش چشم مست و مي صاف بي غشم گفتي ز سر عهد ازل يک سخن بگو ، آن گه بگويمت که دو پيمانه درکشم من آدم بهشتيم اما در اين سفر ، حالي اسير عشق جوانان مه وشم در عاشقي گزير نباشد ز ساز و سوز ، استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم شيراز معدن لب لعل است و کان حسن ، من جوهري مفلسم ايرا مشوشم از بس که چشم مست در اين شهر ديده ام ، حقا که مي نمي خورم اکنون و سرخوشم شهريست پر کرشمه حوران ز شش جهت ، چيزيم نيست ور نه خريدار هر ششم بخت ار مدد دهد که کشم رخت سوي دوست ، گيسوي حور گرد فشاند ز مفرشم
حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست
،
آيينه اي ندارم از آن آه مي کشم
تعبیر:
فکر می کنید همیشه جوان می مانید. از آینده بی خبر مانده اید و فقط به خوشگذرانی و عیش می پردازید. می گویید بهشت همین جاست ولی شما اسیر هوی نفس شده اید نمی خواهید قبول کنید که جهنمی هم وجود دارد اگر به همین منوال ادامه دهید اضطراب و نگرانی و مفلسی دامنتان را می گیرد. ظاهر پسند نباشید. | هیچ کاری بدون خطر و سختی نیست. باید ثابت قدم و با اراده بود. به راهنمایی افراد فهمیده و با تجربه توجه کن و از ناملایمات زندگی نترس. به خدا توکل کن.
فال حافظ روزانه چهار شنبه 23 آبان 1403 ، ویژه متولدین اسفند ، غزل حافظ شماره 33
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است ، چون کوي دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتي که تو را هست با خدا ، کآخر دمي بپرس که ما را چه حاجت است اي پادشاه حسن خدا را بسوختيم ، آخر سوال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتيم و زبان سوال نيست ، در حضرت کريم تمنا چه حاجت است محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست ، چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است جام جهان نماست ضمير منير دوست ، اظهار احتياج خود آن جا چه حاجت است آن شد که بار منت ملاح بردمي ، گوهر چو دست داد به دريا چه حاجت است اي مدعي برو که مرا با تو کار نيست ، احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است اي عاشق گدا چو لب روح بخش يار ، مي داندت وظيفه تقاضا چه حاجت است
حافظ تو ختم کن که هنر خود عيان شود
،
با مدعي نزاع و محاکا چه حاجت است
تعبیر:
تا زمانی که دست نیاز به سوی متکبران دراز می کنی به مقصود نخواهی رسید. به خود متکی باش و به خداوند توکل کن تا نیاز و خواسته ی تو برآورده شود. نیازمندان را از خود نران و مغرور و بی اعتنا نباش.